ژئوپليتيک شيعه در لبنان (2)


 

نويسنده: دكتر حسن تلاشان*




 

ژئوپليتيک شيعه از جنگ 33روزه تا كنون
 

1.داخلي :در جريان جنگ 33 روزه و تحولات بعد از آن، حمايت هاي عظيم مردم از مقاومت در رأس آن حزب الله به طور كامل آشكار شد؛ براي نمونه پس از آنكه موضوع دولت وحدت ملي مطرح شد،حمايت ميليوني مردم لبنان اين موضوع را به يک خواست ملي تبديل کرد. تجمع ميليوني ، تحصنات سراسري و طولاني مدت و كاهش شديد پايگاه مردمي دولت سنيوره، گواه اين مدعاست (سرخيل ، همان ، ص288).
دفاع حزب الله از لبنان در مقابل متجاوزان، باعث شد بسياري از اهل تسنن در كنار حزب الله قرار بگيرند و به حمايت از آنها بپردازند ؛ در همين راستا فليپ گوردن (عضو ارشد سياست خارجي امريكا ) و جرمي شاپيرو(عضو برنامه مطالعات سياست خارجه در انستيتو بروكينگز امريكا) در روزنامه فاينشنال تايمز مي نويسند:«موضوع امريكا در قبال لبنان نتايج منفي بسياري براي امريكا در پي داشته است. اين جنگ، سني ها و شيعه ها را در جبهه ي ضد امريكايي ، آن هم در زماني كه همپيمانان بالقوه امريكا در بين سني هاي مسلمان، نگران افزايش قدرت حزب الله لبنان بودند، قرار داده است » (پورقيومي ، 1387، ص124).
اين جنگ باعث شد بسياري از اخوان المسلمين و طرفداران آنها ، همانند گروه فتحي يكن (مؤسس جماعت اسلامي لبنان ) در كنار حزب الله قرار بگيرند و از مقاومت حمايت كنند؛ در همين رابطه ، ابراهيم المصري(معاون دبير كل جماعت اسلامي لبنان) از مبارزه ي نيروهاي اين گروه در كنار حزب الله در روستاها و مناطق جنوب با رژيم صهيونيستي پرده برداشت. اين واقعيت، حمايت اهل تسنن از مقاومت در مقابل دشمن مشترک را آشكار مي كند (1386/5/22,www.basirat.ir).
در خلال جنگ 33 روزه و پس از آن، مسيحيان كه در گذشته با شيعيان به ويژه حزب الله روابط خوبي داشتند ، بيش از پيش به حزب الله نزديک شدند. اين روابط به امضاي توافق نامه «جريان ملي آزاد» به رهبري ميشل عون به عنوان قوي ترين جريان سياسي مسيحي، وارد دوران جديدي شد. در دوران جنگ نيز اميل لحود رئيس جمهور به طور گسترده اي از مقاومت حمايت كرد. افكار عمومي مسيحيان نيز بيش از پيش حزب الله حمايت كردند. در همين رابطه خانم مسيحي ريم حيدر كه عباي سيد حسن نصرالله را هديه گرفت، با افتخار با آن عبا به برخي از كشورها سفر كرد و حزب الله و نصرالله راتبليغ كرد؛ همچنين خانم مسيحي جوليا پترس ترانه ي معروفي در تجليل از سيد حسن نصرالله و رزمندگان حزب الله خواند.(اسدالهي ، www.bashgah.com).
سرعت و مديريت حزب الله در بازسازي پس از جنگ نيز باعث گسترش نفوذ درمردم لبنان به ويژه مردم منطقه ي جنگ زده شد. روزنامه ي ديلي تلگراف ضمن درج تيتر «مطرح شدن حزب الله به عنوان قهرمان مقاومت و پيشتاز بازسازي »، نوشت :«تخصص حزب الله لبنان به جنگ با رژيم صهيونيستي محدود نمي شود، بلكه اين نيرو در بازسازي جنوب لبنان نيز حرف اول را مي زند» (پورقيومي ، 1387، ص126).
2.خارجي :پيروزي استراتژيک حزب الله جايگاه غير قابل تصوري براي اين حزب شيعي ايجاد كرد. اكنون اين حزب الهام بخش جهان عرب در زمينه ي مقاومت و مبارزه عليه دشمنان ملت عرب و مسلمان مي باشد. اعلام آمادگي ده هزار نفر از اعضاي اخوان المسلمين مصر براي اعزام به جبهه ي لبنان، و ثبت نام يک ميليون عراقي براي اعزام به جنگ، از جمله حمايت هاي مردم جهان عرب بود (اعتماد ملي ، 85/5/25). روزنامه ي جروزالم پست نوشت :«حمايت از حزب الله بيش از هر زمان ديگري است و همين مسئله آن را به مهم ترين نيروي سياسي و نظامي در لبنان تبديل مي كند»(خبرگزاري مهر، 1385/8/24). روزنامه نيويورک تايمز نيز حمايت كاخ سفيد از اسرائيل در جنگ 33 روزه را عامل تبديل شدن جنبش مقاومت اسلامي حزب الله لبنان به قهرمان جهان عرب دانست (www.political-articles.persianblog.com).
در گزارشي كه توسط مسئولان وزارت بهداشت فلسطين اعلام شد، حداقل پنجاه نوزاد كه پس از پيروزي حزب الله در جنگ اسرائيل در ساحل غربي و نوار غزه متولد شده اند ، حسن نصرالله نامگذاري شده اند. تصاوير نصرالله و پرچم هاي زرد رنگ حزب الله نيز برفراز بازارهاي محلي به اهتزاز درآمد؛ همچنين نوارهايي حاوي سرودهايي در تحسين نصرالله و حزب الله در خيابان هاي شهرهاي فلسطين به فروش مي رسد(جمهوري اسلامي ، 85/5/24). طبق گزارش الديار، عبدالله دوم پادشاه اردن و حسني مبارک از حمايت گسترده ي مردم مسلمان منطقه و كشورهاي خود از حزب الله به شدت شگفت زده و غافلگير شده اند؛ به طوري كه پادشاه اردن دستور داده است تحقيقات جامعي درباره ي علل محبوبيت سيد حسن نصرالله به عمل آورند؛ همچنين دستگاه هاي عربستان سعودي درصدد تهيه ي گزارشي درباره ي اين موضوع، براي ملک عبدالله پادشاه اين كشور برآمدند (همان ، 85/6/12).
اين نفوذ حتي در بين كشورهاي غير مسلمان نيز مشاهده شد. در طول جنگ و پس از آن، ملل ديگر قاره ها حتي در امريكاي لاتين در حمايت از حزب الله و مقاومت در لبنان ، اقدامات گسترده اي به ويژه تظاهرات و راهپيمايي انجام دادند. زاهر محروقي مفسر عرب، طي مقاله اي در «مثابه نيوز»نوشت :«پيروزي حزب الله موقعيت جهاديون را در سرتاسر جهان مستحكم خواهد ساخت. همچنان كه حرکت هاي جهادي در مناطق ديگر جنوب لبنان، توانايي خود اثبات مي كنند، ساير جهادگران در جهان پيروز مي شوند. حداقل يک پيروزي معنوي و احساس جديد مشروعيت و موفقيت [شكل گرفته است]» (همان ، 85/5/24).
حزب الله با اين پيروزي نه تنها قلمرو ژئوپليتيكي خارجي خود را به طرز بي سابقه اي گسترش داد، بلكه به ملت ها اين پيام را رساند كه هر كجا اعتقاد و ايمان ، اراده و آمادگي وجود داشته باشد ، پيروزي و موفقيت دست يافتني است ؛ در نتيجه روحيه ي اميد و اعتماد به نفس مجدداً در ملت هاي مظلوم زنده شد.
در جريان جنگ 33 روزه و بعد از آن، وحدت بين مردم و جريان هاي سياسي با محوريت مقاومت و رهبري سيد حسن نصرالله به طور چشمگيري افزايش يافت. اين مهم را مي توان در دو محور جريان هاي شيعه و جريان هاي غير شيعه مشاهده كرد. در محور اول مي توان به اتحاد بين امل و حزب الله اشاره كرد؛ به طوري كه پس از جنگ نبيه بري دبير كل جنبش شيعي امل، در جريان مذاكرات، نه تنها سخنگوي حزب الله بود، بلكه به دنبال تحقق خواسته هاي شيعيان براي بهبود وضعيت مناطق شيعه نشين ـ كه در جنگ بيشترين خسارت ها را متحمل شده بودند ـ بود. دو جريان شيعه، يعني امل و حزب الله در اين جنگ و پس از آن، تمام اختلافات را كنار گذاشته، به صورت اجزاي يک واحد عمل كردند (پورقيومي ، همان ، ص123).
در مورد محور دوم بايد به اين نكته اشاره كرد كه بسياري از قربانيان مقاومت، غيرشيعي بودند. رهبري حزب الله جنگ اخير را با عنوان يک بحران ملي و مقاومت را با عنوان دفاع از لبنان و تماميت ارضي آن مطرح نمود. وي در اوج جنگ اظهار كرد:«اگر گروه هاي سياسي لبنان از ما انتقاد كنند، ما با آنها وارد بحث و مجادله نمي شويم ... . امريكا و غرب تلاش مي كنند در ميان مردم و دولت لبنان فتنه وتفرقه ايجاد كنند، اما حزب الله نمي گذارد اين توطئه اجرايي شود... . ميان دولت و مقاومت، از همه نظر اتحاد به وجود آمده است » (ولي پور زرومي ، 1385، ص 21).
در جنگ 33 روزه وحدت گرايي سيد حسن نصرالله به طور كامل مورد تأييد اميل لحود رئيس جمهور وقت لبنان بود. وي جنگ را جنگ بين لبنان و اسرائيل اعلام كرد. اميل لحود اظهار كرد:«بدون حزب الله لبناني وجود نخواهد داشت»(همان). سيد حسن نصرالله در حالي كه رهبري يک گروه شيعي را بر عهده داشت ، باب مذاكره و دوستي را به روي همه ي جريان ها و گروه هايي كه با اسرائيل ارتباط مستقيم نداشته باشند ، بازگذاشت. سخنان وي در جنگ به قدري متواضعانه بود كه پيروزي به دست آمده را متعلق به لبنان مي دانست. همين موضع وي باعث شد ديدگاه هاي او مورد پذيرش همه ي اقوام در لبنان حتي مسيحي ها ، دروزي ها و سني ها قرار گيرد(اعتماد ملي ، 85/5/25).
تجمع بي سابقه وميليوني بعد از جنگ كه به دعوت حزب الله انجام شد، شاهدي بر اين مدعاست.در اين تجمع از همه ي طوايف لبنان حضور داشتند. پاسخ مثبت ملت لبنان به اين فراخواني سيد حسن نصرالله، تبلور اراده و وحدت ملي بود كه در گذشته در اين حد و اندازه و با محوريت يک گروه شيعي، سابقه نداشت.
از جمله راهبردهاي امريكا و اسرائيل، افزايش فشارهاي همزمان با فشارهاي نظامي از طريق ائتلاف 14 مارس بود؛ با اين حال نتايج جنگ موجب شد موضع حزب الله و هم پيمانانش همچون امل ، ميشل عون و اميل لحود در برابر مخالفان تقويت گردد و شاهد تغيير موازنه قوا در آرايش سياسي لبنان باشيم. با توجه به تظاهرات يک و نيم ميليوني طرفداران مقاومت در مراسم جشن پيروزي در «ضاحيه»و افزايش محبوبيت و مشروعيت حزب الله در افكار عمومي داخلي و منطقه اي، حزب الله با شعار تشكيل «دولت ملي» خواستار برگزاري زودرس انتخابات در لبنان شد (پگاه حوزه ، 1385 ، ش201).
هر چند سنيوره با حمايت همه جانبه ي امريكا و اروپا و در مقابل اراده ملي لبناني ها مقاومت كرد، ولي حداقل نتيجه اقدامات حزب الله اين بود كه عملاً دولت نتوانست كوچک ترين اقدامي عليه مقاومت انجام دهد. امريكا، اسرائيل و برخي از كشورهاي اروپايي به دنبال خلع سلاح حزب الله توسط دولت سنيوره بودند كه نه تنها اين هدف محقق نشد، بلكه بعد از جنگ توان مقاومت بيش از پيش افزايش يافت.
رژيم صهيونيستي در گذشته بارها به لبنان حمله كرده است و ساليان متمادي اين كشور را تحت اشغال خود داشته است. در آن زمان ، كمتر مقاومتي بر سر راه خود براي تجاوز به لبنان مشاهده نمي كرد. با ايجاد هسته هاي اوليه ي حزب الله، رژيم صهيونيستي مانع جدي اي بر سر راه تجاوزاتش احساس كرد. با افزايش قدرت حزب الله اين مانع جدي تر شد تا اينكه سرانجام جنگ 33 روزه اثبات كرد قدرت بازدارندگي حزب الله به طور بي سابقه افزايش يافته است.
حزب الله براي اولين بار نقاط ضعف امنيتي اين رژيم را آشكار ساخت. واقعيت هاي جنگ 33 روزه به مردم سرزمين هاي اشغالي فهماند كه رژيم صهيونيستي توانايي تأمين امنيت آنها را ندارد. سيد زياد عبد الفتاح يكي از اعضاي جنبش فتح مي گويد :«اين جنگ يک بار ديگر نشان داد اسرائيل بسيار ضعيف تر از آن است كه وانمود مي كند. ...اسرائيل علي رغم حملات بي رحمانه اش به غيرنظاميان و كشتار غير نظامي، در دستيابي به اهداف خود و به ويژه نابودي حزب الله شكست خورد. همه ديدند كه سربازان اسرائيلي چگونه مجبور به عقب نشيني در برابر سربازان قهرمان حزب الله شدند»(جمهوري اسلامي ، 85/5/24).
پروفسور نورالدين معتقد است :«بزرگ ترين خسارت اسرائيل در اين جنگ، از دست دادن امنيت بود»(خبرگزاري مهر، 1385/8/30). مي توان گفت : ا سرائيل در جنگ با حزب الله گرفتار نوعي «معماري امنيتي» (Security Dilemma)شد؛ به طوري كه تهاجم گسترده به حزب الله براي تأمين امنيت مطلق صورت گرفت ، اما مقاومت اسلامي، حداقل امنيت موجود را نيز به مخاطره انداخت.
روزنامه اماراتي البيان نوشت :«جنگ ژوئيه گذشته اسرائيل عليه لبنان، كاهش شديد قدرت بازدارندگي ارتش اين رژيم را نشان داد(www.basirat.ir, 1386/5/22). قدرت برتر نظامي رژيم صهيونيستي به ويژه در ابعاد آموزشي و تسليحاتي در زمينه ي نيروي هوايي ، هوانيروز و زرهي كه در جنگ هاي گذشته نيز تأثير بسيار شگرفي در بازدارندگي داشت، در اين جنگ فاقد كارايي لازم بود و نتوانست مانعي بر سر راه سرايت جنگ به داخل اسرائيل شود( پورقيومي ، 1387، ص139). كشيده شدن جنگ به داخل فلسطين اشغالي، آوارگي حداقل يک ميليون اسرائيلي، و به پناهگاه كشيده شدن عده زيادي از شهروندان، مسئله اي بود كه براي اين رژيم بي سابقه بود و براي اولين بار اتفاق مي افتاد. اين در حالي بود كه رژيم صهيونيستي ده ها هزار نيروي نظامي خود را بسيج نمود و نه هزار سورتي پرواز و 179 هزار گلوله توپ و موشک به سمت اهداف لبناني شليک كرد(ghana2006.blogfa.com).
پس از گذشت حدود سه سال از جنگ، شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي در گفت و گو با روزنامه «الرأي»كويت، بر خلاف تهديدات مكرر اين رژيم عليه ملت لبنان، تأكيد مي كند : اسرائيل به لبنان حمله نخواهد كرد. وي اظهار مي كند: «حزب الله روز به روز قوي تر مي شود و هم اكنون هشتاد هزار موشک دارد كه ما ازاين موضوع مطلع هستيم». پرز در توجيه تهديدات مكرر خود عليه لبنان مي گويد :«اسرائيل تنها در صورتي به بيروت حمله خواهد كرد كه شاهد حمله نيروهاي مقاومت حزب الله به سرزمين هاي خود باشد» (كيهان ، 88/6/2).
از طرف ديگر، ايستادگي حزب الله در معادلات امنيتي منطقه ، نوعي بازدارندگي مؤثر در مقابل اسرائيل و قدرت هاي تأثيرگذار ديگر، همچون امريكا را به نمايش گذاشت؛ بنابراين نيروي بازدارندگي حزب الله به لبنان محدود نمي شود، بلكه اقدامات قدرت هاي بزرگ منطقه را نيز شامل مي شود. اين جنگ توان ايدئولوژيک و قدرت تأثيرگذاري حزب الله را به نحو چشمگيري افزايش داد . همين امر باعث توان نظامي اين حزب شد. پايگاه اجتماعي منسجم، هوشمندي سياسي و اعتقاد به احكام والاي اسلام، از حزب الله جنبشي ساخت كه توانايي فراتر از حكومت، براي دفاع از وطن و عقيده خود را دارد. اين قدرت بالا، باعث افزايش ضريب امنيت ملي کشور لبنان و قدرت لازم براي بازدارندگي در مقابل تهاجمات رژيم صهيونيستي توسط حزب الله شد.

پی نوشت ها :
 

* استاديار مجتمع آموزش عالي شهيد محلاتي
 

منبع:فصلنامه شيعه شناسي شماره 27